ب
ه گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر گروه علمی فرهنگی هنری
خبرگزاری صدا و سیما؛ همه ما میدانیم که کلان روایتهای متعددی در جامعه ما حضور دارند؛ بخشی از نخبگان و متفکرین جامعه تصور روشن و امیدوارکنندهای نسبت به آینده ندارند و کشور را نه تنها در موقعیت رو به پیش بلکه برعکس در موقعیت اضمحلال اقتصادی و اجتماعی سیاسی میدانند و شواهدی هم برای آن ارائه میکنند. بخشی از متفکرین جامعه نیز با شواهدی کشور را در مسیر تعالی و پیشرفت میبینند. از این رو برای ارزیابی مفهوم پیشرفت در چند دهه گذشته و جایگاه تحول حکمرانی در فرایند پیشرفت کشور نشستی تخصصی تحت عنوان «پیشرفت و تحول در حکمرانی» با حضور «دکتر روح الله ایزدخواه» نماینده مجلس شورای اسلامی، «دکتر محمودرضا آقامیری» رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران و «حجت الاسلام ذوالعلم» رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
کشوری پیشرفته است که دارای زیرساختهای قوی باشد
آقای محمودرضا آقامیری در ابتدای صحبتهای خود با اشاره به پیشرفتهای ایران پس از انقلاب گفت: بحث پیشرفت یک امر نسبی است. یعنی اگر بخواهیم توسعه و پیشرفت خود را نسبت به جهان بسنجیم باید یک مسیر را برویم و اگر بخواهیم پیشرفت امروزمان را نسبت به قبل از انقلاب بسنجیم شرایط دیگری را داریم و اگر بخواهیم نسبت به کشورهای همسایه که شرایط تقریبا مشابهی با ما دارند وضع ما متفاوت خواهد بود. اینها همه تعابیر ما را نسبت به پیشرفت تغییر میدهد. امروز سطح پیشرفت ما با یک سری مسائل اقتصادی سطحی مثل قیمت مرغ و تخم مرغ و.. سنجیده میشود و تمام مسیری که طی شده است را تحت شعاع قرار میدهد. البته این تعریف درست است و درواقع کشوری پیشرفته است که دارای زیرساختهای حیاتی، اقتصادی و عمرانی لازم باشد. یعنی کشوری موفق خواهد بود که توانسته باشد یک سطح متوسطی از رفاه اقتصادی، عمرانی و اجتماعی را برای مردم خود به وجود آورد.
قدرت کشور در گرو توسعه یافتگی است
ما امروز به نسبت قبل از انقلاب در علم و فناوری شرایط بسیار خوبی را داریم. مسیر پیشرفتی که ما در نظر گرفته ایم یک مسیر توسعه ایدئولوژیک است. یعنی ما در کنار توجه به پیشرفت در کشور، توسعه به هر قیمتی را نپذیرفته ایم و توسعه به حفظ شرایط داریم. مقام معظم رهبری نیز در بحث بایدهای کشور قدرتمند اشاره کرده اند که کشوری میتواند ادعا کند قدرتمند است که توسعه یافته هم باشد. نمیشود کشور توسعه یافته باشد، اما قدرتمند نباشد.
قبل از انقلاب وضعیت کشورما مانند یک جسم نحیف و ضعیف بود. پس از انقلاب این بدن نحیف رشد کرد، اما امروز بخشهایی از آن نتوانسته است هماهنگ با سایر قسمتها رشد کند. این موضوع اختلالات و ناهماهنگیهایی را در عملکرد کلی آن به وجود آورده است. ما امروز در بحث علم و فناوری به دلیل کمتر بودن معضلات و مشکلات جایگاه بسیار خوبی را داریم. اما توسعه وقتی مفهوم پیدا میکند که رفاه همراه آن باشد و شرایط اجتماعی مناسبی را در کشور داشته باشیم. درواقع مشکلاتی که ما امروز در کشور داریم بیشتر به این قسمت بر میگردد.
نگاهی به پیشرفتهای ایران پس از انقلاب
در بحث علم و فناوری مقایسه ما با قبل از انقلاب یک مقایسه عجیب است. ابزاری که ما میتوانیم با استفاده از آن شرایط علم و فناوری را در کشور را مورد ارزیابی قرار دهیم عبارتند از: سرمایه گذاری در زمینه علم و فناوری، منابع انسانی و محصولات و تولیداتی که در کشورمان داریم. این شاخصها شاخصهای یک ارزیابی غیر مستقیم از روابط میان علم، فناوری و توسعه اقتصادی اجتماعی در کشورهای در حال توسعه است.
در ابتدای انقلاب و در سال ۵۷ تعداد مجلاتی که در ژورنالها و مقالاتی که از علم ایران در سراسر جهان منتشر میشد ۴۵۰ تا بود و بعد از سال ۵۷ تا سال ۶۴ و در دوران جنگ این تعداد به ۱۲۰ عدد میرسد یعنی ما در دوره اول جنگی نتوانسته ایم حرکتی در زمینه علم و فناوری داشته باشیم، ولی امروز این تعداد به ۶۰ هزار مقاله رسیده است.
ما با شرایط تحریم هم توانسته ایم سرمایه گذاری مناسبی در زمینه علم و فناوری داشته باشیم علاوه بر این نیروی انسانی کارآمد و متخصص تربیت کرده ایم. ما در بحث نانو، علوم شناختی، سلولهای بنیادی، فناوری هستهای و هوافضا افرادی را داریم که در سطح جهانی حرف برای گفتن دارند. امروز کشورما جزو کشورهای پیشرو در مقوله هوافضا است.
در بحث علم نوین ایران در همه زمینهها توانسته است این سه شاخص را حفظ کند در بحث سرمایه گذاری، فناوری نانو، زیست فناوری، علوم شناختی، سلولهای بنیادی، فتونیک با ساختارها میکرونیک، مواد پیشرفته، انرژی، فناوری هستهای، هوافضا و ... وضعیت بسیار خوبی داریم. ما با شرایط تحریم هم توانسته ایم سرمایه گذاری مناسبی در زمینه علم و فناوری داشته باشیم علاوه بر این نیروی انسانی کارآمد و متخصص تربیت کرده ایم. ما در بحث نانو، علوم شناختی، سلولهای بنیادی، فناوری هستهای و هوافضا افرادی را داریم که در سطح جهانی حرف برای گفتن دارند. امروز کشورما جزو کشورهای پیشرو در مقوله هوافضا است.
حلقهی مفقودهی تولید ثروت از علم و فناوری.
اما مشکلی که وجود دارد این است که این همه تلاش هنوز در زندگی مردم ورود پیدا نکرده است. یعنی حلقهای که باید علم و فناوری را وارد چرخه تولید ثروت کند و در زندگی مردم نقش ایفا کند. حدود ۲۰ سال است که درباره این حلقه صحبت میشود و از سوی مقام معظم رهبری تذکر داده میشود، ولی هنوز این باور به وجود نیامده است.
باوری که توانست صنعت هستهای ایران را زنده کند
در مسئله هستهای نیز تا سال ۶۵ این تفکر وجود داشت که ما نمیتوانیم وارد این عرصه شویم و عوامل داخلی و خارجی اصرار داشتند که به سراغ آن نرویم و در آن سالها امکاناتی که در ایران بود از جمله نیروگاه بوشهر و .. تقریبا به حراج گذاشته شد حتی آهنها را هم بردند که کشور به این سمت حرکت نکند. از سال ۶۴ تا ۷۲ ما فرصت داشتیم که این زیرساخت را بازیابی کنیم، چون در سال ۷۲ اروپا و امریکا رسما اعلام کردند که چند کشور ایران، کره شمالی، عراق نباید انرژی هستهای داشته باشند؛ و دانشجویانی که در این رشتهها تحصیل میکردند رسما اخراج کردند. در آن زمان تعداد محدودی از فارق التحصلان ما از کشور رفتند و بقیه در داخل کشور ماندند تا در این زمینه تحقیق و پژوهش کنند. در نهایت از سال ۷۲ بود که اراده کشور و جوانان و نخبگان بر این قرار گرفت که صنعت هستهای را در کشور زنده کنند.
امروز ایران اعلام میکند و جهان هم آن را تایید میکند که چرخه سوخت آن تکمیل شده است یعنی ما در زمینه فناوری معدن، کیک زرد، غنی سازی، تولید سوخت، طراحی صفحات سوخت و استفاده از آن در راکتورها و پسماند داری خودکفا شده ایم؛ و جزو چهار یا پنج کشوری هستیم که صفرتا صد مسیر تولید سوخت را خودش انجام میدهد. فرانسه ۷۰ درصد سوخت خود را از انرژی هستهای تولید میکند، اما چرخه تولید سوخت را تکمیل را ندارد. یعنی فقط چند کشور روسیه، امریکا، چین و یکی از کشورهای اروپایی این چرخه را به صورت کامل دارند حالا ایران هم اعلام میکند میخواهد صفر تا صد این چرخه را خودش طراحی کند. این نمادی از توسعه یافتگی کشور است.
وقتی سوء مدیریتها دستاوردهای بزرگ علمی کشور را به حاشیه میبرد
مشکلی که امروز داریم این است که نتوانسته این توسعه یافتگی را به زندگی مردم برگردانیم و این باعث شده است پاسخگویی ما سخت شود. یعنی ما نمیتوانیم به ذهن جوانانمان بقبولانیم که در مقایسه با کشورهای اروپایی ما یک کشور توسعه یافته و پیشرفته هستیم. ما به دلیل تحریم ها، فشارهای بیرونی و درونی، مشکلات فرهنگی و.. در یکسری از بخشها اختلال داریم. این اختلال و تبلیغات سنگین دشمنان باعث شده است که کل این بدن ناقص نشان داده شود. کشورما دشمنان زیادی دارد و این مسئلهای نیست که بتوان ساده از کنار آن گذشت.
کشوری که ۳ و نیم میلیون تن تولید مرغ دارد چطور سر بزنگاهها دچار مسئله میشود و این مسئله در این حد بزرگ میشود. یعنی زمانی که شما در حال به ثمر رساندن یکی مهمترین عملیات علمی و فناوری هستید یکدفعه مسئله کوچکی مثل مرغ میآید و آن دستاورد بزرگ را تحت شعاع قرار میدهد اگر این موضوع یک دسیسه و یک بی خردی نیست پس چیست؟
کشوری که ۳ و نیم میلیون تن تولید مرغ دارد چطور سر بزنگاهها دچار مسئله میشود و این مسئله در این حد بزرگ میشود. یعنی زمانی که شما در حال به ثمر رساندن یکی مهمترین عملیات علمی و فناوری هستید یکدفعه مسئله کوچکی مثل مرغ میآید و آن دستاورد بزرگ را تحت شعاع قرار میدهد اگر این موضوع یک دسیسه و یک بی خردی نیست پس چیست؟ از این رو اگر ما بتوانیم این هزینهها و مشکلات را کم کنیم میتوانیم پاسخ خوبی برای جهان داشته باشیم که یک کشور میتواند با حفظ مسائل عقیدتی و شرایط اجتماعی خود در سطوح جهانی بدرخشد.
مسأله عقب ماندگی یک مسأله مزمن و ریشه دار است
حجت الاسلام والمسلمین ذوعلم در ابتدای سخنان خود با اشاره به تصویرسازیهای عامدانه برخی از افراد درباره مسئله عقب ماندگی در کشور گفت: نسبت و رابطه بین پیشرفت و تحول در حکمرانی چیست؟ از زوایا مختلفی میتوان به این موضوع پرداخت، اما من این سوال را مطرح میکنم که چه لوازمی میتواند این نسبت را تقویت کند؟ باید به این موضوع نیز اشاره کرد که مسئله عقب ماندگی یک مسئله ریشه دار است. گاهی گفته میشود در این ۴۰ سال این چنین شده است، اما باید بگوییم در این ۴۰۰ سال گذشته این اتفاق افتاده است و تصویر سازی غلطی که عامدانه صورت میگیرد تا کاستیها و کمبودها را به این ۴۰ سال نسبت دهند. درحالی که این ادعا واقعی نیست.
انقلاب اسلامی مسیر رو به رشد عقب ماندگی و انحطاط را متوقف کرد
در کشورما انقلاب اسلامی مسیر رو به رشد عقب ماندگی و مسیر انحطاط را متوقف کرد و کاملا جهت گیری را تغییر داد. در واقع انقلاب اسلامی در گام اول یک تحول بنیادین در حکمرانی ایجاد کرد. این مسئله موجب شد اراده ملی و اراده خود جامعه در اداره جامعه حاکم شود و ما امروز یک مجلس و دولت ملی و مردمی به معنای واقعی داریم.
قبل از انقلاب در بحث اقتصادی سرانه مصرف مواد پروتئینی چقدر بوده یا سرانه مسکن چقدر بوده؟ مساحت مدرسه نسبت به دانش آموز چقدر بوده؟ این سوالات مباحث مهمی است. ما قبل از انقلاب در بدیهیترین نیازهایمان مثل گندم، برنج، مواد لبنی وارد کننده بودیم. پس در نتیجه عقب ماندگی یک پدیده مزمن و ریشه دار است. در کشورما انقلاب اسلامی مسیر رو به رشد عقب ماندگی و مسیر انحطاط را متوقف کرد و کاملا جهت گیری را تغییر داد. در واقع انقلاب اسلامی در گام اول یک تحول بنیادین در حکمرانی ایجاد کرد. این مسئله موجب شد اراده ملی و اراده خود جامعه در اداره جامعه حاکم شود و ما امروز یک مجلس و دولت ملی و مردمی به معنای واقعی داریم. حتی سطوح منطقهای و شهری ما هم توسط نماینده مردم اداره میشود. ولی این مسئله کافی نیست ما در این چهل سال گذشته با تمام فراز و نشیبها توانسته ایم این رومند تحول یافته حکمرانی را هم حفظ کنیم و هم تقوبت کنیم و به آن عمق ببخشیم. یعین امروز مردم سالاری ما خیلی بیشتر از دهههای اول انقلاب است و انتخاب مردم با دغدغه و احساس وظیفه بیشتری انجام میشود.
نگاه خودباخته برخی از مسئولین نسبت به توسعه غربی
مسأله مهم دیگر این است که هنوز یک نگاه واحد و یک نگرش واحد به پیشرفت در مجموعه حکمرانی شکل نگرفته است. یعنی یک نگاه التقاطی در بدنه بعضی از احزاب وجود دارد که بیشتر نگاه برخواسته از خودباختگی نسبت به توسعه غربی و عدم خودباوری نظری و فلسفی و حکمی به مسئله پیشرفت است.
در بیانیه گام دوم انقلاب وقتی که ۸ ارزش دینی و آرمان جهانی انقلاب مطرح میشود یک چهارچوب خیلی روشن به ما ارائه میدهد که ما بتوانیم با آن چهارچوب وضع فعلی خود را بسنجیم و اصلاح کنیم. اولا ما پیشرفت در علم، معنویت، اخلاق، تحول در فرهنگ حکمرانی نیاز داریم که مجموعه طیف حکمران در جامعه خودشان را خدمتگذار جامعه تلقی کنند و از هرگونه امتیاز طلبی و امتیاز خواهی و تبعیض خواهی پرهیز داشته باشند. این یک آفت بزرگ است که امروز جامعه را رنج میدهد؛ و در دل جامعه سوال این است که اگر نیست باید برای همه نباشد و اگر هست باید برای همه باشد. زمانی که بعضی از دولت مردان و صاحب منسبان به نوعی مانور تجمل میدهند و زندگی کاملا مرفهی دارند و اساسا از آنچه که دغدغه جاری مردم است کاملا به دور هستند و حتی محل سکونت خودشان را در جاهایی قرار داده اند که دسترسی مردم به آن جاها مشکل است این است که جامعه را آزار میدهد؛ بنابراین بحث عدالت بسیار بحث محوری مهمی است.
تحول در حکمرانی با ارتقا سطح تفکر و بصیرت جامعه
آنچه که ما تا الان داشته ایم پیشرفت در استقلال کشور بوده است. در اخلاق و معنویت هم که در حد قابل قبول در یک جامعه اسلامی واقعی نیست ما نسبت به دهههای اول انقلاب واقعا پیشرفت کرده ایم. همین امروز در مذاکرات هستهای کشورما یک موضع کاملا قاطع دارد که آن را اعلام کرده و مذاکره کنندگان ما در همان چهارچوب پیش میروند و جامعه هم این موضوع را رصد میکند. اینها بسیار مهم و ارزشمند است و ما باید آنها را حفظ کنیم، ولی هنوز به حدمطلوب نرسیده ایم. بخصوص باید توجه کنیم که هرچقدر سطح فکر جامعه بصیرت جامعه نوع انتخاب جامعه پیشرفت کند در حکمرانی هم تحول ایجاد میشود. یعنی وقتی شما مبنای حاکمیت را براساس رای مردم قرار داده اید و با افتخار و صراحت میگویید "میزان رای ملت است" این به این معناست که هرمقدار مردم، نخبگان، دانشگاهیان، احزاب، تشکلها و به ویژه جوانان وقتی بخواهند یک تحولی در حکمرانی ایجاد شود، حتما این تحول ایجاد میشود. این تحول حتما نباید انقلاب گونه باشد بلکه تحولی است که تدریجی فرهنگ حکمرانی را تحت تاثیر قرار میدهد.
سنگ اندازیهای حکمرانی جهانی دربرابر پیشرفت کشورهای مستقل
نکته دیگر مانعیتی است که حکمرانی کنونی جهانی برای پیشرفت در کشورهای مستقل ایجاد کرده است. امروز بحث حکمرانی صرفا یک بحث منطقهای و ملی نیست. ابزارهای جهانی و سازمانهای جهانی که وجود دارند و الزاماتی که ایجاد میکنند، اسنادی مانند سند ۲۰۳۰ که اساسا یک نوع حکمرانی جهانی منحصر شده در کشورهای سلطه گر را میخواهد قانونمند و به یک هنجار تبدیل کند بسیار مهم است. ما باید به این مانعیت کنونی جهانی پیشرفت بسیار توجه کنیم. این مانعیت هم در عرصه ذهنیت سازی و ادراک سازی وجود دارد هم در عرصه واقعی مثل تحریمها و ... وجود دارد هم در زمینه حقوقی وجود دارد یعنی اینکه کشورهای بزرگ و سلطه گر برای خودشان حقوقی قائل میشوند که یک انحصار در حکمرانی ایجاد میکنند.
بعد جوان دغدغهمند ما به جای اینکه به بحث آزادی بیان، آزادی رای، آزادی حرکت و تصمیم گیری در سطح جهانی بپردازد در عرصههای مبتذل بحث آزادی را مطرح میکند. اینها نمونههایی از مسائل ما در نسبت تحول حکمرانی با پیشرفت کشور است. بیش از هرچیزی برداشت واحد ویک اجتماع در پیشرفت مطلوب انقلابی و اسلامی که به آن احتیاج داریم.
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تنها راه دستیابی به آیندهای بهتر و متعالیتر
دکتر ایزدخواه، در ابتدا با اشاره به الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت در طول انقلاب گفت: مقوله پیشرفت یا به تعبیر دقیقتر پیشرفت ایرانی اسلامی افق قطعی حرکت جمهوری اسلامی است. اگر کشور بخواهد در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی آیندهای بهتر و متعالیتر از امروز داشته باشد، تنها مسیر ممکن و مطلوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. بقیه مسیرها را ما در طول انقلاب و قبل از انقلاب تجربه کرده ایم و این انتخاب یک انتخاب برنامهای و تجربی است. یعنی با همه آزمون و خطاهایی که کرده ایم و با همه آرمانهایی که داشتیم و داریم امروز به این موضوع رسیده ایم که باید به سمت پیشرفت اسلامی ایرانی حرکت کنیم.
خودآگاهی حاکمیت نسبت پیشرفت ایرانی اسلامی بسیار مخدوش است
از این منظر اگر به این ۴۰ سال اخیر به ویژه ۳۰ سال بعد از جنگ نگاه کنیم، پسرفتها و عقب ماندگیها زیاد است، اما ما بیشتر در عرصه خودآگاهی در حکمرانی پسرفت داریم. قبل از هرچیز خودآگاهی مسئولین، سیاستگذارن و برنامه گذاران نسبت به پیشرفت بسیار کمرنگ و مخدوش است. تعابیری که از توسعه در دوره سازندگی میشد از اصلاحات و عدالت میشد اینها را وقتی نگاه میکنیم میبینیم که دستاورد خیلی پررنگی ندارد. آیا توسعه صرفا به معنای توسعه زیرساختهایی مثل پل، جاده، سد، مخابرات و ... است؟ اصلاحات به چه معناست؟ آیا صرفا به معنای آزادیهای سیاسی است؟
ما معیارها ها و محکهای زیادی داریم که جریانات قالب در حکمرانی را در این چند دهه ارزیابی کنیم. یکی از این محکها حوزه نخبگانی است. ما تقریبا هیچ دستاوردی در مشارکت دهی نخبگان در حکمرانی نداشتیم. با همه سیاستهای قطعی که داشته ایم، جهت گیریهایی که در برنامه توسعه، سیاستهای کلی و منویات رهبری بیان شد چرا امروز نمیتوانیم از پدیدهای به نام مشارکت نخبگان در حاکمیت نمیتوانیم اسم ببریم.
در حوزه عدالت هم محکهای زیادی مثل بحث تبعیض، سهم بری عادلانه عوامل در حوزه اقتصاد و... داریم. این ملاکها نشان میدهد که خودآگاهی حاکمیت و حکمرانان نسبت به پیشرفت و بالاخص پیشرفت ایرانی اسلامی بسیار مخدوش است. این موضوع ناقض و نافی پیشرفت در کشور نیست، پیشرفت رخ داده است، اما بیشتر از اینکه منصوب به بینش، نگرش و تفکر حاکمیت باشد به وجود نیروها و عناصر و هستههای جهادی در کشور بر میگردد که در عرصههای مختلف فعالیت میکنند. درواقع اینها هستند که پیشرفت را حاصل میکنند و کرده اند. ما به وفور دیده ایم و تجربیات بسیار متنوع در کشور که حاصل تلاش جهادگران است. منظور از جهادگر یک مفهوم عام شامل از نخبگان دانشگاهی، فناوری، نظامی، مدیریتی، کارگری، کارآفرینان، بخش خصوصی و... است که خط و مشی خودشان را نه از طریق حاکمیت بلکه از اراده خودشان و ارزشهایی که به آن قائل بوده اند گرفته اند.
ما در کشور شاهد پیشرفت هستیم، اما نقش خودآگاهی حکمرانی و حاکمیتی در بین سایر عوامل کمتر است. ما هنوز از مفهوم عدالت، معیارهای عدالت، سیاستهای عدالت، برنامههای عدالت درک درستی در سطح حکمرانی نداریم. در دانشگاه و حوزه این موضوعات مفهوم سازی شده است. به طور مثال در فصل تصویب بوجه به سختی میشد اثبات کرد که افزایش ۲۵ درصدی حقوق همه کارمندان نا عادلانه است؛ و ما برای این بحث و مشاجره میکردیم که دلیلی ندارد که با تورم همه حقوقها ۲۵ درصد افزایش پیدا کند چه کسی که ۴۰ میلیون حقوق میگیرد و چه کسی که ۲ میلیون حقوق میگیرد. من مقصر این وضع را در جریاناتی میبینم که افسار حکمرانی را به دست میگیرند، چه جریانات سیاسی که رو بنایی است چه جریانات زیر بنایی آنها که این صحنه را شکل میدهند. اینها هنوز نسبت خودشان را با پیشرفت مشخص نکرده اند و برایشان اهمیت نداشته است که نگاه و برنامه شان در پیشرفت چیست و این موضوع را محل چالش قرار نمیدهند، چون خودشان در این پسرفتها و عقب ماندگیها دخیل بوده اند.
نقش کمرنگ نخبگان در شکل دهی به خودآگاهی حاکمیتی
از طرف دیگر نخبگان و عوامل غیر حاکمیتی هم که وارد مقوله پیشرفت میشوند متاسفانه به این شکل نگاه نمیکنند که آیا خودآگاهی حاکمیتی ایجاد شده است یا نشده است و بیشتر در مفاهیم و موضوعات گیر میکنند. حاکمیت و اصحاب حکمرانی هم نسبت به این مفاهیم و تئوریها خنثی هستند. آیا ما اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد میخواهیم یا اقتصاد دولتی یا اقتصادی نهادی یا اقتصاد اسلامی؟ چه جریان سیاسی است که به این سوال فکر کند و جواب بدهد. کدام نامزد ریاست جمهوری وقت میگذارد که به این موضوع بپردازد؟ کدام حزب سیاسی برای این موضوع حرف و بحث دارد؟ چرا این قبیل مسائل برای اصحاب حکمرانی ما اهمیت ندارد؟ چون آن خودآگاهی وجود ندارد و دعوا بر سر موضوعات دیگری میرود که مذاکره بکنیم یا نکنیم که اینها اساسا ربطی مستقیما به پیشرفت ندارد و مسائل حاشیه سیاست است.
امروز ما شواهدی زیادی از پسرفتها و پیشرفتها داریم و هم مبحث و موضاعات مختلفی در این عرصه میتوان نام برد که ۳۰ سال پیش چنین نبود. در عرصه کشاورزی، خدمات، تضاد منافع، عدالت در نظام مالیات و... امروز نخبگان به آن میپردازند و تبدیل به یک مسئله شده است لذا آن حلقهای که باید شکل بگیرد تا ما بتوانیم از این نقطهای که در آن قرار داریم جلوتر بریم این است که خودآگاهی در حاکمیت ایجاد شود.